شیمی وزندگی
دیمیتری اوانوویچ مندلیف (Mandaliev) ، زیر و رو کننده علم شیمی و فرزند یکی از مدیران مدرسه محلی ، در ? فوریه ???? در شهر توبولسک واقع در روسیه متولد شد.وی در سال ???? دکتر علوم و استاد شیمی دانشگاه شد و در همین سال ازدواج کرد. در این هنگام ، فقط ?? عنصر از نظر شیمیدان ها شناخته شده بود.مندلیف در این فکر بود که خواص فیزیکی و شیمیایی عناصر ، تابعی از جرم اتمی آنهاست. بدون قانون تناوبی نه پیش بینی خواص عناصر ناشناخته میسر بود و نه به فقدان یا غیبت برخی از عناصر میشد پی برد. کشف عناصر ، نیازمند مشاهده و بررسی بود. بنابراین تنها یاری بخت ، مداومت و یا پیش داوری ، منجر به کشف عناصر جدید میشد.
قانون تناوبی، راه جدیدی در این زمینه گشود. منظور مندلیف از این جملهها آن بود که در سیر تاریخی شیمیایی، زمان حدس زدن وجود عناصر و پیشگویی خواص مهم شان فرا رسیده است. جدول تناوبی ، پایه ای برای این کار شد. حتی ساخت این جدول نشان میداد که در چه جاهایی مکان خالی باقی میماند که باید بعدا” اشغال شود.
با آگاهی از خواص عناصر موجود در جوار این مکانهای خالی ، میشد خواص مهم عناصر ناشناس را تخمین زد و چند مشخصه مقداری آنها (جرمهای اتمی، چگالی ، نقطه ذوب ، و نقطه جوش و مانند آنها) را به کمک نتیجه گیریهای منطقی و چند محاسبه ریاضی ساده ، تعیین کرد. این مطالب نیاز به تبحر کافی در شیمی داشت. مندلیف از این تبحر برخوردار بود که با ترکیب آن ، با تلاش علمی و اعتقاد به قانون تناوبی توانست پیشگویی های درخشانی درباره وجود و خواص چندین عنصر جدید را ارایه دهد. بنابراین مطابق با این فکر ، جدولی درست کرد و ?? عنصر شناخته شده را به ترتیب جرم اتمی شان در جدول قرار داد.
تعداد عناصر در سطرهای جدول یکی نبود، مثلاٌ سطر پنجم ?? عنصر داشت، در حالیکه سطر ششم فقط شامل ? عنصر بود. ولی عناصری که خواص آنها شبیه هم بود، در این جدول نزدیک هم قرار داشتند و بدین علت مقداری از خانههای خالی ، متعلق به عناصری است که تا آن زمان شاخته نشده بود. وی این نتیجه را در سال ???? به جامعه شیمی روسیه تقدیم کرد.
جدول مندلیف که پیش بینی وجود ?? عنصر را مینمود، جز “لوتر مایر” که یک سال بعد از مندلیف ، جدولی مشابه با جدول مندلیف انتشار داده بود، طرفداری نداشت.
پیشبینیهای عجیب مندلیف ، زمان درازی به صورت مثل های موجود در همه کتابهای شیمی در آمده بود و کمتر کتاب شیمی وجود دارد که در آن ، از اکاآلومینیوم و اکابور و اکاسیلیسیم یاد نشده باشد که بعدها پس از کشف به نامهای گالیوم، اسکاندیوم و ژرمانیوم نامیده شدند. در میان سه عنصری که مندلیف پیش بینی کرده بود اکاسیلیسیم بعد از سایرین کشف شد(????) و کشف آن بیش از کشف دو عنصر دیگر ، مرهون یاری بخت و تصادف مساعد بود.
در واقع ، کشف گالیوم توسط “بوابودران” (????) مستقیماٌ توسط روشهای طیف سنجیاش بود و جداکردن اسکاندیوم توسط “نیلسون” و “کلو” (????) مربوط به بررسی دقیق خاک های نادر بود که در آن زمان اوج گرفته بود. اندک اندک همه پیشگوییهای مندلیف تحقق یافتند. آخرین تایید در مورد وزن مخصوص اسکاندیوم فلزی بود.
در سال ???? ، “فیشر” شیمیدان آلمانی ، موق به تهیه اسکاندیوم با درجه خلوص ??% شد. وزن مخصوص آن ، ? گرم بر سانتیمتر مکعب بود. این دقیقاٌ همان رقمی است که مندلیف پیشبینی کرده بود. در پاییز سال ???? “انگلس” کتاب جامعی بدست آورد که نویسندگانش “روسکو” و “شورلمر” بودند. در آن کتاب ، برای نخستین بار به پیشگویی آلومینیوم توسط مندلیف و کشفش تحت تاثیر نام گالیوم اشاره شده بود.
در مقاله ای که بعدها انگلس در کتابی هم نقل کرده است، اشاره به مطلب آن کتاب شیمی شده است و نتیجه گرفته است که: « مندلیف با به کار بردن ناخودآگاه قانون تبدیل کمیت به کیفیت هگل ، واقیعت علمی را تحقق بخشید که از نظر تهور ، فقط قابل قیاس با کار “لوریه” در محاسبه مدار سیاره ناشناخته نپتون بوده است. »
علاوه بر آنچه گفته شد، با اکتشاف آرگون در سال ???? و هلیم و اینکه جدول مندلیف وجود نیون و کریپتون و گزنون را پیشبینی نمود، جدول مندلیف شهرت عجیب و فوقالعاده ای کسب نمود. در آن سالها بود که تمامی آکادمیهای کشورهای جهان (غیر از مملکت خویش) او را به عضویت دعوت نمودند.
مندلیف در دوم فوریه ???? در ?? سالگی در گذشت. به طوری که میدانیم، از هنگامی که جدول مندلیف بوجود آمد، خانههای خالی آن ، یکی پس از دیگری با کشف عناصر پر میشد و آخرین خانه خالی جدول ، در سال ???? با کشف آکتنیوم در پاریس پر شد.
جدول مندلیف
مندلیف و لوتارمیر در موردخواص عنصرهاو ارتباط آنها بررسی های دقیق تری انجام دادندو در سال 1869 میلادی به این نتیجه رسیدند که خواص عنصرها تابعی تناوبی از جرم انهاست.به این معنا که اگر عنصرها را به ترتیب افزایش جرم اتمی مرتب شوند نوعی تناوب در انها اشکار می گرددوپس ازتعداد معینی از عنصرها عنصرهایی با خواص مشابه خواص پیشین تکرار می شوند.
مندلیف در سال 1869 بر پایه ی قانون تناوب جدولی از 63عنصر شناخته شده ی زمان خود منتشر کرد .در فاصله ی بین سالهای 1869 تا 1871م مندلیف هم مانند لوتار میر با بررسی خواص عنصرها و ترکیب های انها متوجه شد که تغییرهای خواص شیمیایی عنصرها مانند خواص فیزیکی انها نسبت به جرم اتمی روند تناوبی دارد.از این رو جدول جدیدی در 8 ستون و12سطر تنظیم کرد.او با توجه به نارسایی های جدول نیو لندز ولوتار میر و حتی جدول قبلی خود جدولی تقریبابدون نقص ارایه دادکه فراگیر وماندنی شد.
شاهکارهای مندلیف در ساخت شهرک عناصر:
روابط همسایگی:دانشمندان پیش از مندلیف در طبقه بندی عناصر هر یک را جداگانه و بدون وابستگی به سایر عناصر در نظر می گرفتند.اما مندلیف خاصیتی را کشف کرد که روابط بین عنصرها را به درستی نشان می دادو ان را پایه تنظیم عناصر قرار داد.
وسواس وی: او برخی از عناصر را دوباره بررسی کرد تا هر نوع ایرادی را که به نادرست بودن جرم اتمی از بین ببرد.در برخی موارد به حکم ضرورت اصل تشابه خواص در گروه ها را بر قاعده افزایش جرم اتمی مقدم شمرد.
واحدهای خالی: در برخی موارد در جدول جای خالی منظور کردیعنی هر جا که بر حسب افزایش جرم اتمی عناصر باید در زیر عنصر دیگری جای می گرفت که در خواص به ان شباهتی نداشت ان مکان را خالی می گذاشت و ان عنصر را در جایی که تشابه خواص رعایت می شد جای داد.این خود به پیش بینی تعدادی ا زعنصرهای ناشناخته منتهی شد.
استقبال از ساکنان بعدی:مندلیف با توجه به موقعیت عنصرهای کشف نشده و با بهره گیری از طبقه بندی دوبرایزتوانستخواص انها را پیش بینی کند.برای نمونه مندلیف در جدولی که در سال 1869 تنظیم کرده بودمس و نقره وطلا را مانند فلزی قلیایی در ستون نخست جا داده بود اما کمی بعد عناصر این ستون را به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم کرد.سپس دوره های نخست و دوم و سوم هر یک شامل یک سطر و هر یک از دوره های چهارم به بعد شامل دو سطر شده وبه ترتیب از دوره های چهارم به بعد دو خانه اول وشش خانه اخر از سطر دوم مربوط به عناصر اصلی ان دوره و هشت خانه باقی مانده ی سطر اول و دو خانه اول سطر دوم مربوط به عناصر فرعی بود.
ساخت واحد مسکونی هشتم:مندلیف با توجه به این که عناصراهن وکبالت ونیکل وروتینیم ورودیم وپالادیم واسمیم وایریدیم وپلاتین خواص نسبتا با یکدیگر دارند این عناصر را در سه ردیف سه تایی و در ستون جداگانه ای جای دادو به جدول پیشین خود گروه هشتم را هم افزود. در ان زمان گازهای نجیب شناخته نشده بوداز این رودر متن جدول اصلی مندلیف جایی برای این عناصر پیش بینی نشد. پس از ان رامسی و رایله در سال 1894 گاز ارگون را کشف کردند و تا سا ل 1908 م گازهای نجیب دیگرکشف شد و ظرفیت شیمیایی انها 0 در نظر گرفته شدو به گازهای بی اثر شهرت یافتند.
اسانسور مندلیف به سوی اسمان شیمی :جدول مندلیف در تنظیم و پایدار کردن جرم اتمی بسیاری از موارد مندلیفنادرست بودن جرم اتمی برخی از عناصر را ثابت و برخی دیگر را درست کرد .جدول تناوبی نه تنها به کشف عنصرهای ناشناخته کمک کرد بلکه در گسترش و کامل کردن نظریه ی اتمی نقش بزرگی بر عهده داشت و سبب اسان شدن بررسی عناصر و ترکیب های آنها شد.
مجتمع نیمه تمام
جدول تناوبی با نارسایی هایی همراه بود که عبارتند از :
1 - جای هیدروژن در جدول بطور دقیق مشخص نبود .گاهی ان را بالا ی گروه فلزهای قلیایی و گاهی بالای گروه های گروه هالوژن ها جا میداد
2 - در نیکل و کبالت که جرم اتمی نزدیک به هم دارند خواص شیمیایی متفاوت است و با پایه قانون تناوبی ناسازگاری دارد.
3 - کبالت را پیش از نیکل و همچنین تلور را پیش از ید جای داد که با ترتیب صعودی جرم اتمی هم خوانی نداشت .با پیش رفت پژوهش ها و با کشف پرتو ایکس و عنصرهاو بررسی دقیق طیف انها عدد اتمی کشف و اشکار شد و عناصر بر حسب افزایش عدد اتمی مرتب و نار سایی های جزیی موجود در جدول مندلیف از بین رفت .زیرا تغییرات خواص عناصر نسبت به عدد اتمی از نظم بیشتری برخوردارست تا جرم اتمی انها
4 - سال پس از نشر جدول مندلیف بوابو در ات به روش طیف نگاری اکا الومینیوم را کشف کرد و گالیم نامید و 4 سال بعد نیلسون اکا بور را کشف کرد و اسکاندیم نامید و هفت سال بعد ونیکلر هم اکا سیلسیم را از راه تجربه طیفی کشف کرد و ان را ژرمانیم نامید
تغییرات خواص عناصر در دوره ها وگروه های جدول
1 - تغییرات شعاع اتمی :در هر گروه با افزایش عدد اتمی شعاع اتمی افزایش می یابد ودر هر دوره با افزایش عدد اتمی شعاع اتمی به تدریج کوچکتر میگردد.
2- تغییرات شعاع یونی :شعاع یون کاتیون هر فلز از شعاع اتمی ان کوچکتر و شعاع هر نا فلز از شعاع اتمی ان بزرگتر است.به طور کلی تغییرهای شعاع یونی همان روند تغییرات شعاع اتمی است.
3 - تغییرات انرژی یونش: در هر دوره با افزایش عدد اتمی انرژی یونش افزایش
می یابد و در هر گروه با افزایش لایه های الکترونی انرژی یونش کاهش می یابد.
4 - تغییرات الکترون خواهی :در هر دوره با افزایش عدد اتمی انرژی الکترونخواهی افزایش می یابدودر هر گروه با افزایش عدد اتمی اصولا انرژی الکترون خواهی از بالا به پایین کم می شود .
5 - تغییرات الکترونگاتیوی:در هر دوره به علت افزایش نسبتا زیا د شعاع اتمی الکترونگاتیوی عناصر کم میشود و در هر دوره به علت کاهش شعاع اتمی الکترونگاتیوی عناصر افزایش می یابد
6 - تغییرتعدادالکترونهای لایه ظرفیت وعدد اکسایش:در هر دوره از عنصری به عنصر دیگریک واحد به تعداد الکترون ها ی ظرفیت افزوده می شود و تعداد این الکترون ها و عدد اکسایش در عنصرهای هر گروه با هم برابرند
7 - تغییرات پتانسیل الکترودی :در ازای هردوره با افزایش عدد اتمی توانایی کاهندگی عنصرها کاهش می یابد و توانایی اکسیدکنندگی انها افزایش می یابد .از این روفلزهایی که در سمت چپ دوره ها جای دارندخاصیت کاهندگی ونا فلزهایی که در سمت راست دوره ها جای دارندتوانایی اکسید کنندگی دارند.در موردعناصر یک گروه توانایی اکسید کنندگی با افزایش عدد اتمی وپتانسیل کاهش می یابد.
8 - تغییرات توانایی بازی هیدروکسید:توانایی بازی هیدروکسیدعناصر در گروهها ازبالا به پایین افزایش می یابد اما در دوره از سمت چپ به راست رو به کاهش است.
9 - تغییرات دما وذوب یا جو ش:در هر دوره دمای ذوب و جوش تا اندازه ای به طورتناوبی تغییر می کند ولی این روندمنظم نیست و در موردعناصرگروهها نیز روندواحدی وجود ندارد.
همه آنهایی که اندکی با فیزیک آشنایی دارند میدانند، که پایههای فیزیک نوین را دو نظریه نسبیت و کوانتومی تشکیل میدهند. اما هر کدام از این دو نظریه تا مرزهای معینی کاربرد دارند و بعد از آن به نتایج غیر قابل قبولی میانجامند. نسبیت که در میدانهای گرانشی متداول مثل گرانش کهکشانها نتایج کاملا درستی میدهد، وقتی با شرایط ابتدای آفرینش یعنی انفجار بزرگ مواجه میشود عباراتی نامتناسب ارائه میدهد، تضادهایی مثل ظهور بینهایتها. نظریه کوانتومی هم که در مورد فوتونها و الکترونها و دیگر اجرام ریز پیشبینیهای درستی میکند، وقتی وارد ابعاد هستهای و نیروهای مربوطه میشود به تناقضاتی میرسد. البته این بدان معنی نیست که ما اطلاعاتی در مورد هسته اتمها نداریم، بلکه منظور این است که یک نظریه جامع برای توضیح آن چه در هسته میگذرد وجود ندارد؛ وگرنه بشر سالهاست که با هسته آشنایی دارد و با فرآیندهای هستهای، انرژی (و البته سلاح!) تولید کرده است. ولی اکنون انسان قصد دارد قدمی دیگر بردارد و آن مهار و کاربردی کردن انرژی گداخت هستهای است. البته در این راه مشکلات عملی و نظری بسیاری وجود دارد. شاید سالها تا برداشتن این قدم باقی مانده باشد اما به نظر میرسد در موسسه فناوری ماساچوست (MIT (1 خبرهایی است..×× نگریستن به داخل خورشیدی مصنوعی بعد از حدود پنج دهه تحقیقات، انتظار میرود طی یک یا دو سال آینده گامهای مهمی در راستای مهار نیروی جوش هستهای برداشته شود. این مرحله که "اشتعال همجوشی2" نام دارد، باید توسط دستگاهی با همین نام که در کالیفرنیا ساخته شده است، انجام شود. آخرین آزمایشها مربوط به این دستگاه که اشتعال همجوشی ملی3 (NIF) نام گرفته است، سال گذشته مختصرا با شکستهایی مواجه شد. دانشمندان زیادی از جمله پژوهشگران مرکز علوم پلاسما و همجوشی (PSFC)4 برای عملی ساختن این بخش اساسی از عملیات ایفای نقش کردهاند. اگر بخواهیم به طور مختصر شرح دهیم، محققان PSFC معین کردهاند که چگونه میتوان از یک واکنش همجوشی به عنوان نوعی نور پس زمینه5 استفاده کرد؛ کاری که به آنها این توانایی را میدهد تا مشاهده کنند چه اتفاقی در واکنشهای نخستین در حال روی دادن است. گداخت یا جوش هستهای، به معنی ترکیب و ممزوج شدن دو اتم کوچک در یک اتم، به همراه آزاد کردن مقدار حیرتآوری انرژی است. این دقیقا همان فرآیندی است که در خورشید هم روی میدهد و شاید به گونهای بتوان آن را راه حل نهایی مسئله انرژی جهان نیز دانست. زیرا این فرآیند میتواند مقادیر عظیمی از انرژی را بدون آلودگیهای گلخانهای ایجاد کند. هر چند شاید راه کار عملی کنترل این انرژی - مثلا با ساخت نیروگاه – تا یک دهه دیگر دور از دست باقی بماند. یک مشکل اساسی پیشاروی محققان و مهندسان این است که واکنش واقعی باید در کپسولی با مقطع دایرهای شکل و قطر 2 میلیمتر اتفاق بیفتد که دما و فشار آن در حال انفجار حتی بسیار بیشتر از آنی میشود که در مرکز خورشید موجود است! در چنین محیطی، تصویرنگاری یا انجام هر نوع اندازهگیری به هیچ وجه کار آسانی نیست؛ در حالی که واضح است چنین اعمالی برای تنظیم سیستم و حصول نتیجه مطلوب حیاتی هستند. یک گروه از MIT که توسط محقق ارشد PSFC، "ریچارد پتراسو"6 رهبری میشد، در روش استفاده از نور پس زمینه به پیشرفتهایی دست یافتهاند. این موضوع برای اولین بار در سال 2008 به اطلاع عمومیرسید. اکنون این گروه گزارش میدهند که توانستهاند در دانشگاه رچستر7 آزمایشهای موفقیت آمیزی را ثبت کنند و موفق به یادگیری جزئیات جالبی درباره ماهیت میدانهای الکتریکی و مغناطیس اطراف کپسول کوچک شدهاند. دکتر پتراسو در این مورد میگوید: "ما در حال گرفتن یک تصویر فوری از چیزی بودیم که میدانهای الکتریکی و مغناطیسی بدان شبیه بودند، این اطلاعاتی است که مشکل بتوان از روش دیگری بهدست آورد." ساخت یک جرقهزن برای گداخت NIF از روشی بهره میبرد که "راه اندازی غیر مستقیم" نامیده میشود. در این روش، کپسول کوچکی از سوخت هیدروژن را به داخل یک گودال که " تابشگر کامل8 " نام دارد، میاندازند. سپس پرتوهای لیزر درون دیوارههای این گودال را بمباران میکنند که این کار موجب گرم شدن دیوارهها و انتشار پرتوهای ایکس میشود، و این امر نیز به نوبه خود باعث اشتعال کپسول میشود. اشتعال یعنی هدف نهایی و اساسی NIF، به این معنی است که انرژی ناشی از گداخت اتمهای داخلی کپسول، نقش یک جرقهزن را ایفا میکنند که به خودی خود باعث گداخت اتمهای فوق چگال همجوار میشود و این روند همینطور در یک فرآیند زنجیرهای ادامه مییابد. دکتر پتراسو توضیح میدهد: "اما برای رسیدن به نقطه شروع اشتعال به وسایل خطایابی نیاز است، تا جزئیات آنچه داخل کپسول میگذرد را مشخص کنند، جایی که دما به 200 ملیون درجه کلوین میرسد و فشار هم میتواند تا یک تریلیون واحد اتمسفر افزایش یابد!" 9 به منظور این که اشتعال به درستی عمل کند، کپسول حاوی دوتریوم و تریتیوم (دو شکل سنگین از عنصر هیدروژن) باید به طور تقریبا کامل کروی باشد، به طور کامل در مرکز تابشدهنده قرار گیرد و باید در حالتی تقریبا کامل از تعادل و تقارن منفجر شود. پتراسو در این مورد میگوید: "یک پرسش مهم این است که دست ما چقدر برای خطاهای آزمایشگاهی باز است؟ این یکی از چیزهایی است که هنوز مشخص نشده، و در واقع پاسخ همین پرسش است که روشن میکند چرا روشهای مشاهده سیستم این قدر با اهمیت هستند." در مرکز تحقیقات انرژی لیزر رچستر، کپسول دومی نزدیک کپسول اول جایگذاری و به وسیله پرتوهای لیزر بمباران شد که باریکهای از پروتونها را برای راه انداختن کپسول دوم در داخل تابشگر کامل تولید کرد. نلسون هوفمان دانشمند فیزیک پلاسما در آزمایشگاه لوس آلاموس میگوید: "گروه MIT در چندین روش بسیار موثر، برای اندازهگیری جنبههای مهم آنچه داخل کپسولهای گداخت روی میدهد، پیشرفت کردهاند. این جنبهها به عنوان یک شاخص برای این که معلوم شود چقدر به هدف اشتعال نزدیک هستیم بسیار حیاتیاند. به عنوان یک نتیجه، گروه MIT هم اکنون نیز پدیدههای شگفتانگیزی را در روش گسترش میدانهای الکتریکی و مغناطیسی یافتهاند." او اضافه میکند: "تلاش برای رسیدن به گداخت هستهای، یکی از سختترین مشکلات علمی است که تاکنون با آن درگیر بودهایم. بنابر این بازنگری مسئله به روشی نوین (مانند تصویر نگاری پروتونی گروه MIT)برای کشف پدیدههایی که در هیچ روش دیگری نمایان نمیشوند، میتواند کارساز باشد." به عنوان یک نمونه از نتایجی که اخیرا منتشر شده، گروهMIT همراه با همکارانی از آزمایشگاه ملی "لاورنس لیورمور10" (آزمایشگاهی برای تحقیقات مربوط به انرژی لیزر) نتایجی را مشاهده کردند که از یک آزمایش به اصطلاح خودشان "برخورد پنج چنگاله با الگوی ستارهای" به دست آمد. این نتایج در میدانهای اطراف کپسول مشاهده شدهاند.
لاک ناخن از جمله وسایلی است که انواع و اقسامش روی میز آرایش هر خانمی پیدا میشود؛ به خصوص که در این محصول، علاوه بر تنوع رنگ، تنوع غلظت و مدل هم وجود دارد. برخی لاکها فقط رنگ دارند و برخی اکلیلی هستند. از سوی دیگر، برق ناخن و لاکهای طراحی ناخن هم انتخاب را دشوارتر میکنند...
ساخت لاک ناخن در کارخانه مشکلات زیادی دارد. برای این که بخواهیم از یک لاک ناخن راضی باشیم، قاعدتا باید این خصوصیات را داشته باشد: بتوانیم از آن به سهولت استفاده کنیم؛ در زمان مناسبی خشک شود و جلوه زیبایی داشته باشد و در عین حال دوام خوبی هم داشته باشد. سهولت استفاده بسیار مهم است. اگر لاک خیلی رقیق باشد، به هنگام مالیدن روی ناخن پخش خواهد شد و پوشش یکدستی را ایجاد نخواهد کرد و اگر خیلی غلیظ باشد، لایه لختهلخته و برجستهای تشکیل خواهد شد. به عبارت سادهتر، غلظت لاک باید چنان باشد که به هنگام مالیدن روی ناخن، رد و اثر فرچه برجا بماند. زمان خشک شدن لاک باید طوری باشد که روی استعمال قبلی بتوان استفاده مجدد انجام داد. بدیهی است، این در لاکهایی مصداق پیدا میکند که نیازمند دو بار استعمال متوالی هستند. لایه خشک باید جلوهای صاف داشته باشد و عاری از هرگونه نقطه، حباب، خط، اثر و ناصافی باشد. درنهایت، یک لاک خوب ناخن باید به مدت 5 تا 7 روز روی ناخن بماند، بیآنکه شفافیت و جلوه اصلی خود را از دست دهد و آثاری از ترک و پوستهپوسته شدن نشان دهد.
شیمی لاک ناخن
لاک ناخن در اصل نوعی لاک یا ورنی است، لاک ناخن از نیتروسلولز، یک پلاستیسایزر (ماده نرمکننده پلاستیکها)، یک حلال و احتمالا نوعی رنگینه ساخته میشود. به جای نیتروسلولز، میتوان مولکول پلیمر دیگری که خواص مشابه با نیتروسلولز داشته باشد، به کار برد. تبخیر حلال، قشر نازکی از نیترو سلولز، پلاستیسایزر، رزین و رنگینه به جا میگذارد. نیتروسلولز قشر نازک براقی ایجاد میکند و پلاستیسایزر از شکنندگی این قشر نازک میکاهد و رزین، سبب بهتر چسبیدن آن به ناخن میشود و از پوستهپوسته شدن آن جلوگیری میکند. افزودن عطر به لاک ناخن، بوی اجزای آن را میپوشاند.
پاککننده لاک
پاککننده لاک ناخن، حلالهایی هستند که قشر نازک به جا مانده از لاک ناخن را حل میکنند. این حلالها به طور عمده مرکباند از استون یا اتیل استات یا هر دو که به آنها مقادیر اندکی بوتیل استئارات و دیاتیلن گلیکول و مونواتیل اتر افزوده شده است تا اثر خشککنندگی حلال را کاهش دهد. هم لاک ناخن و هم پاککنندههای لاک ناخن بسیار آتشگیرند و باید مراقبتهای لازم به عمل آید تا هرگز این مواد در مجاور شعله باز یا سیگار روشن مصرف نشوند.
رنگهای لاک
رنگهای استفاده شده ممکن است در داخل لاک حل شود یا سوسپانسیون باشد. برای حصول جلای شفاف پایدار، رنگهای محلول در الکل استفاده میشود، مانند کارموسین، نارنجی روغنی و... روش خوب برای تهیه محلولهای غلیظ از رنگهای گوناگون این است که در داخل جلاهای مناسب تهیه شود. چون درجه انحلالپذیری متغیر است، ارزش آن را دارد که بدانیم چه حلالی برای هر رنگ بهترین نوع است. اگر تهیه محلولهای غلیظ امکانپذیر باشد، سادهترین راه این است که پایه بیرنگی همراه با آن محلول رنگی غلیظ که مقدار اندکی از آن شدت رنگ مناسب ایجاد میکند، تهیه شود. رنگهای قرمز به دلیل نامحلول بودنشان میتوانند مستقیما به پایه بیرنگ افزوده شوند. تقریبا 3 درصد رنگ کافی است، ولی باید خرد و الکشده باشد و با کمی از پایه بیرنگ مخلوط شود و بقیه پایه بیرنگ به تدریج اضافه شود.ادامه مطلب...